معنی بل هادائن - جستجوی لغت در جدول جو
بل هادائن
بلعیدن
ادامه...
بلعیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شس هادائن
تحریک کردن، انگولک کردن
ادامه...
تحریک کردن، انگولک کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گل هدائن
زیرگیاهی گل ریختن، نشا کردن، فرو کردن قلمه یا شاخه ی گل.، از مسیر منحرف کردن فکر، گول زدن، گمراه کردن طرف مقابل
ادامه...
زیرگیاهی گل ریختن، نشا کردن، فرو کردن قلمه یا شاخه ی گل.، از مسیر منحرف کردن فکر، گول زدن، گمراه کردن طرف مقابل
فرهنگ گویش مازندرانی
کل هدائن
انتهای دو چوب یا دو چیزی را به هم تکیه دادن، تکیه دادن، پوست انداختن، پوست انداختن مار یا درخت
ادامه...
انتهای دو چوب یا دو چیزی را به هم تکیه دادن، تکیه دادن، پوست انداختن، پوست انداختن مار یا درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
فل هدائن
مال کسی را خوردن، پنهان کردن و انکار نمودن
ادامه...
مال کسی را خوردن، پنهان کردن و انکار نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
شل هدائن
خم برداشتن
ادامه...
خم برداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
دل هادان
دقیق شدن
ادامه...
دقیق شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دل هدائن
دقیق شدن، شیفته شدن
ادامه...
دقیق شدن، شیفته شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تل هدائن
تکان مختصر دادن، فشار آوردن کم، لم دادن، دراز کشیدن
ادامه...
تکان مختصر دادن، فشار آوردن کم، لم دادن، دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پل هدائن
شدت گرما و شرجی بودن هوا
ادامه...
شدت گرما و شرجی بودن هوا
فرهنگ گویش مازندرانی
بق هدائن
بخور دادن
ادامه...
بخور دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
هم هادائن
یاد دادن، آموختن
ادامه...
یاد دادن، آموختن
فرهنگ گویش مازندرانی
لا هادائن
پوشاندن، پنهان کردن، کتمان کردن
ادامه...
پوشاندن، پنهان کردن، کتمان کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کش هادائن
به چیزی تکیه دادن
ادامه...
به چیزی تکیه دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
سو هادائن
تیز کردن ابزار فلزی مقل تبر، دهره، کج بیل، تیشه، قیچی، کارد
ادامه...
تیز کردن ابزار فلزی مقل تبر، دهره، کج بیل، تیشه، قیچی، کارد
فرهنگ گویش مازندرانی
بله هادائن
جواب مثبت پدر و مادر عروس به خواستگار
ادامه...
جواب مثبت پدر و مادر عروس به خواستگار
فرهنگ گویش مازندرانی
در هادائن
رها کردن حیوانات یا پرنده، خارج کردن باد شکم
ادامه...
رها کردن حیوانات یا پرنده، خارج کردن باد شکم
فرهنگ گویش مازندرانی
چک هادائن
گیر دادن، چسباندن، ضربه زدن، پادادن
ادامه...
گیر دادن، چسباندن، ضربه زدن، پادادن
فرهنگ گویش مازندرانی
جغ هادائن
فشار دادن، در تنگنا قرار دادن
ادامه...
فشار دادن، در تنگنا قرار دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تکل هادائن
تکیه دادن
ادامه...
تکیه دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تر هادائن
ترشح ادرار و اسهل
ادامه...
ترشح ادرار و اسهل
فرهنگ گویش مازندرانی
پلج هادائن
پیچاندن، چلاندن پیچاندن از طریق عکس حرکت معمول، در تعبیر
ادامه...
پیچاندن، چلاندن پیچاندن از طریق عکس حرکت معمول، در تعبیر
فرهنگ گویش مازندرانی
بری هادائن
چرخاندن و سرخ کردن و تفت دادن
ادامه...
چرخاندن و سرخ کردن و تفت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
بال هدائن
رماندن گوسفندان و هدایت آن ها در یک مسیر مشخص و از پیش تعیین
ادامه...
رماندن گوسفندان و هدایت آن ها در یک مسیر مشخص و از پیش تعیین
فرهنگ گویش مازندرانی
بل هدائن
نیم سوز کردن چیزی، روی شعله گرفتن مرغ پرکنده برای سوزاندن، ته.، بلعیدن، فرو بردن لقمه ی بزرگ در دهان با فشار و سختی
ادامه...
نیم سوز کردن چیزی، روی شعله گرفتن مرغ پرکنده برای سوزاندن، ته.، بلعیدن، فرو بردن لقمه ی بزرگ در دهان با فشار و سختی
فرهنگ گویش مازندرانی
قل هادائن
به طرف جلو فشار دادن
ادامه...
به طرف جلو فشار دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
دل هادائن
دقیق شدن، عاشق شدن
ادامه...
دقیق شدن، عاشق شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خل هادائن
سست شدن، زیر درویی
ادامه...
سست شدن، زیر درویی
فرهنگ گویش مازندرانی
بغ هادائن
بخار دادن، بخور دادن سر و صورت به منظور درمان بعضی بیماری
ادامه...
بخار دادن، بخور دادن سر و صورت به منظور درمان بعضی بیماری
فرهنگ گویش مازندرانی
هل هدائن
هل دادن، استفراغ کردن
ادامه...
هل دادن، استفراغ کردن
فرهنگ گویش مازندرانی